بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام علیکم

 

خیلی بد شد

در روستا در حال نوشتن فیلم نامه سوره بروج بودم.

دفترچه خاطرات را در خانه جا گذاشتم.

از قضا امین و پدر گرامی خواندند

 

این قدر عصبانی شده اند که بیا و ببین.

حالا هر جا می روم 

امین محافظ ام شده

خدا رو شکر بعد از رفتن به لانه جاسوسی

 

الحمدلله خیال اش راحت تر شده

 

ایرادی که به من می گیرند این است که چرا این قدر پیامک می دهی و می گویی اطلاع دارید، خب وقتی روح آدم می فهمد آن هم مسیله مهمی مثل اغتشاش باید ساکت بنشیند؟!

 

حالا من چه کار کنم ؟!

با تمام ابعاد زندگی و شیون زندگی شأن بازی کردم

 

و هم اسم و فامیل ها را فهمیدند

 

واقعا عصبانی اند

 

حالا چه کار کنم؟!

یک دفتر پر از اسم و کد.

 

آن ها خواندند عصبانی شدند.

من که در این صحنه ها زندگی کردم که چه باید بگویم ؟

 

یاحق 

 

دفترچه خاطرات - فیلم نامه

  ,ها ,حالا ,عصبانی ,زندگی ,امین ,  حالا ,چه کار ,این قدر ,اسم و ,فیلم نامه

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

instagramteknik akhbar tecnolozh3 مرجع تخصصی در حوزه برنامه نویسی و سئو nicpic downloadfilmirani7 dai irorigami نویسا baghetsepidar مطالب اینترنتی